درگذشت بهرام بیضایی؛ سوگ یک هنرمند یا پاسداشت یک میراث
درگذشت بهرام بیضایی، تنها خاموشی یک نمایشنامهنویس بزرگ یا کارگردان برجسته نیست؛ این فقدان، از دست رفتن یکی از ژرفترین صداهای اندیشهورز در پاسداشت ایران فرهنگی است.
محمدجواد حقشناس، مشاور وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در یادداشتی نوشت: درگذشت بهرام بیضایی، تنها خاموشی یک نمایشنامهنویس بزرگ یا کارگردان برجسته نیست؛ این فقدان، از دست رفتن یکی از ژرفترین صداهای اندیشهورز در پاسداشت ایران فرهنگی است. بیضایی از آن دست هنرمندانی بود که هنر را از سطح بیان فردی و سرگرمی فراتر برد و آن را به مرتبهی مسئولیت تاریخی رساند؛ مسئولیتی در برابر زبان، تاریخ، اسطوره و هویت ملی.
بهرام بیضایی تاریخ و اسطوره را نه برای پناه بردن به گذشته، بلکه برای نجات حال و آینده میکاوید.
در نگاه او، ایران صرفاً یک جغرافیا نبود؛ مجموعهای از روایتها، نشانهها، آیینها و زبانها بود که اگر بهدرستی فهم و بازخوانی نشوند، بهتدریج از حافظه جمعی حذف میشوند. از همین رو، آثار او همواره میدان پرسش از «که هستیم» و «چگونه به اینجا رسیدهایم» بود.
در میان نمادهای بنیادین اندیشه بیضایی، فردوسی و زبان فارسی جایگاهی محوری داشتند. فردوسی حکیم توس برای او تنها شاعر حماسهسرا نبود، بلکه نماد ایستادگی فرهنگی در برابر فراموشی تاریخی بود. بیضایی باور داشت همانگونه که فردوسی با زبان فارسی، ایران را از خطر زوال هویتی نجات داد، بیتوجهی به زبان نیز میتواند زمینهساز فروپاشی حافظهی تاریخی شود. زبان در آثار او ابزار روایت نبود؛ حامل معنا، تاریخ و جهانبینی ایرانی بود؛ زبانی پالوده، دقیق و مسئولانه، در برابر زبانی مصرفی و فرسوده.
بیضایی به اسطوره بازمیگشت، اما نه برای تقدیس آن، بلکه برای خوانش دوبارهاش در جهان معاصر. او میدانست اسطوره اگر از متن زندگی جدا شود، به شیء موزهای بدل خواهد شد. از همین منظر، شخصیتها و روایتهای تاریخی در آثارش، همزمان که ریشه در گذشته دارند، با مسائل اکنون جامعه ایرانی سخن میگویند: قدرت، سرکوب، انتخاب، مقاومت و فراموشی.
در نگاه او، میراث معنوی و مذهبی ایران نیز بخشی جداییناپذیر از هویت تاریخی این سرزمین بود. بیضایی دین و روایتهای آیینی و مذهبی را نه ابزار قدرت، بلکه بخشی از حافظهی اخلاقی جامعه میدانست. فیلمنامهی «روز واقعه» نمونهای روشن از این نگاه است؛ روایتی از حماسه عاشورا که آن را از سطح مناسک تکرار شونده فراتر میبرد و به تراژدیای انسانی و اخلاقی بدل میکند. عاشورا در این اثر، پیش از آنکه یک آیین سوگ باشد، لحظهی انتخاب و مسئولیت یک انسان آزاده و آگاه است.
نمایشنامه «مرگ یزدگرد» مواجهه بیضایی با تاریخ رسمی است؛ تاریخی که حقیقت در آن، قربانی روایتهای قدرت میشود. این اثر نشان میدهد که تاریخ یکصدا نیست و حقیقت، در لایههای پنهان روایتها و در صدای حاشیهنشینان نهفته است.
در «سگکشی»، او جامعهی معاصر و مناسبات پیچیدهی قدرت و فساد را به نقد میکشد و از فرسایش اخلاقی و بیپناهی انسان مسئول هشدار میدهد.
در «مسافران»، آیین و مرگ بهانهای برای تأمل در پیوند، حافظه و تداوم فرهنگی میشود. و در «باشو، غریبهی کوچک»، شاید روشنترین تجسم نگاه ایراندوستانهی بیضایی را میبینیم؛ روایتی از ایران متکثر که در آن، زبانها و فرهنگهای گوناگون نه در تقابل، بلکه در امکان همزیستی معنا مییابند. «باشو» دفاعی آرام اما استوار و خردمندانه از وحدت فرهنگی ایران، بیآنکه تنوع آن انکار شود.
بهرام بیضایی نماد نسلی از پژوهشگران و پویندگان میراث فرهنگی بود که ایران را پیش از دوست داشتن، میشناختند. هجرت ناخواستهی او، همچون بسیاری دیگر از نخبگان فرهنگی، نشانهای تلخ از سیاستهای فرهنگی ناکارآمد و تنگنظریهایی است که بهجای بهرهگیری از سرمایههای فکری، آنها را به حاشیه راند. مهاجرت نخبگان، صرفاً یک پدیده فردی نیست؛ نشانه شکاف میان فرهنگ رسمی و فرهنگ زندهی جامعه است و هزینهای سنگین برای هویت ملی دارد.
بیضایی حتی دور از وطن، از نوشتن و گفتن برای ایرانِ جان دست نکشید. ایران در آثار او ماند؛ همانگونه که در شاهنامه فردوسی و روایتهای بزرگ فرهنگ ایرانی ماندگار شده است. امروز، در سوگ او، نه فقط یک هنرمند، بلکه یکی از امکانهای گفتوگوی عمیق با هویت ایرانی را بدرقه میکنیم.
این سوگ، باید هشداری جدی باشد: قدر بزرگان را باید در زمان حیاتشان دانست، نه در بزرگداشتهای پس از مرگ. ایران، اگر میخواهد ماندگار بماند، باید آغوش خود را برای بازگشت فرزندان اندیشمندش بگشاید و به خانهای امن برای اندیشه، زبان و فرهنگ بدل شود. میراث بهرام بیضایی زنده است، اما پاسداشت او، مسئولیتی است که بر دوش امروز ماست باید راه بازگشت بر اندیشمندانش رابگشاید و میهن به خانهای امن برای اندیشه، زبان و فرهنگ بدل شود. میراث بهرام بیضایی زنده است، اما پاسداشت آن، مسئولیتی است که بر دوش همه ماست.
انتهای پیام/



