روایت فراموش شده پشت هر نقش و تار و پود/ صنعتگر غایب، هنر خاموش
صنایعدستی سالهاست در سینما حضور دارند؛ حضوری آشنا اما اغلب خاموش. اشیایی زیبا که بیشتر نقش «تزئین صحنه» را بر دوش میکشند تا روایتگری. پرسش اصلی این گزارش آن است که آیا سینما میتواند فراتر از مصرف زیباییشناختی، صدای کارِ دستِ هنرمند را به گوش تماشاگر برساند و میراث ناملموس را از دل قابها زنده کند؟
میراثآریا: در فیلم فرش ایرانی، دوربین بر انگشتان ترکخورده یک زن فرشباف مکث میکند؛ حرکات آرام دستانش با موسیقی محلی در هم میآمیزد و روایت فرش را از «زیرانداز» به «زبان تاریخ و رنج و زیبایی» ارتقا میدهد. اما چنین مکثهایی در بسیاری از آثار سینمایی کمیاب است.
صنایعدستی معمولاً در نقش بازیگر فرعی ظاهر میشوند: فرشی رنگارنگ در گوشه اتاق، کوزهای لعابخورده روی طاقچه، یا قلمزنی براق بر دیوار. زیبا هستند، اما بیجان.
سینما؛ میان معرفی فرهنگی یا مصرف زیباییشناختی؟
سینما یکی از قدرتمندترین ابزارهای بازنمایی فرهنگ مادی است. به تعبیر پژوهشگران فرهنگی، هر شیء هنگامی که وارد قاب میشود، از کارکرد روزمرهاش جدا شده و در مقام «نشانه» قرار میگیرد.
دکتر کارن پین از دانشگاه لیدز میگوید: هر شیء وقتی وارد قاب میشود، از واقعیت روزمرهاش جدا شده و به نمادی در خدمت روایت بدل میشود.
این نگاه در سینمای ایران نیز دیده میشود: فرش، سفال، نمد، خاتم و دهها هنر بومی در فیلمها حضور دارند، اما اغلب پسزمینهاند نه موضوع.
از فرش ایرانی تا خانه دوست کجاست؛ وقتی صنایعدستی زبان تصویر میشوند
فرش ایرانی (۱۳۸۵):
مجموعهای از فیلمسازان، فرش را به شخصیت اصلی بدل میکنند؛ با تمرکز بر هویت، معنا و اقتصاد. نتایج تحلیلهای دانشگاه بیرجند نشان میدهد که فیلم بیشتر بر جنبههای نمادین متمرکز است و تنها در بخشهایی به زندگی کارگران میپردازد.
سینمای کیارستمی:
در خانه دوست کجاست؟، صنایعدستی مستقیم موضوع نیستند، اما بخشی از روح قاباند. دیوارهای گِلی، کلاسهای خاکی و دستساختههای روستایی، هویت بصری فیلم را شکل میدهند.
یک حبه قند:
میرکریمی خانهای با کاشیهای آبی و فرشهای اصیل را انتخاب میکند؛ جایی که صنایعدستی نه دکور که «زبان فضا» هستند؛ پلی میان نسلها و نشانهای از استمرار سنت.
زنان؛ چهره نادیده صنعتگری
صنایعدستی در ایران چهرهای زنانه دارند, اما در سینما اغلب در قالبهایی کلیشهای نمایش داده میشوند: زنانی خاموش، صبور و فاقد روایت مستقل. مطالعات دانشگاه تهران نشان میدهد که این بازنمایی، زنان را از جایگاه «خالق» به «حافظ سنت» تقلیل میدهد.
اما موج جدید مستندها—مانند دستان رنگی زنان بلوچ و نخ طلایی—تصویر تازهای از زن صنعتگر ارائه میدهد: زنی خلاق، اقتصادساز و روایتگر.
خطر زیباییِ بیمعنا در قاب سینما
استفاده از صنایعدستی برای تزئین صحنه، اگر بدون توجه به معنا و زمینه باشد، آن را از هویت فرهنگی تهی میکند.
دکتر مریم شفیعی، پژوهشگر میراث فرهنگی، تاکید میکند: اگر صنایعدستی فقط برای تزیین صحنه استفاده شود، کارکرد فرهنگی خود را از دست میدهد. سینما باید نشان دهد که پشت هر نقش و رنگ، انسانی ایستاده که با هنر و رنج خود آن را خلق کرده است.
وقتی سینما حافظ میراث میشود: تجربه جهان
پژوهش انتشارات UCL (۲۰۲۳) نشان میدهد فیلمهایی که صنایعدستی را درست به کار میگیرند، «حس مکان» و هویت محلی را تقویت میکنند.
هند:
فیلمهایی مانند Lagaan و Peepli Live موجب رونق بازار صنایعدستی شدند. دولت هند نیز با برنامه Cultural Screen Initiative سرمایهگذاری در این حوزه را گسترش داده است.
ترکیه:
همکاری وزارت فرهنگ با فیلمسازان در زمینه منسوجات آناتولی و سفال قیرشهر به رشد گردشگری فرهنگی و افزایش فروش صنایعدستی کمک کرده است. این تجربهها نشان میدهد سینما میتواند ابزار باززندهسازی میراث باشد، نه صرفاً بازنمایی آن.
صنایعدستی و اقتصاد تصویری سینما
بر اساس گزارش سازمان جهانی گردشگری، حدود ۲۰ درصد از رشد جهانی فروش صنایعدستی در دهه اخیر، تحت تأثیر رسانههای تصویری بوده است.
در ایران نیز پس از نمایش برخی فیلمها و مستندها، تقاضا برای سفال لالهجین یا نمدمالی چهارمحال افزایش یافته است. سینما همان کاری را میکند که تبلیغات پرهزینه قادر به انجامش نیست: ایجاد پیوند عاطفی میان مخاطب و هنر بومی.
بازنمایی سطحی؛ نقدی که همچنان پابرجاست
حسینعلی افخمی، استاد ارتباطات، میگوید: سینمای ما هنرِ دست را میبیند، اما دستِ هنرمند را نه. این فاصله نشان میدهد که مسئله بازنمایی صنایعدستی تنها زیباشناختی نیست؛ اجتماعی است. موضوع دیدهشدن یا نشدن کسانی که میراثفرهنگی را زنده نگه میدارند.
سینمای صنایعدستی؛ فرصتی برای آینده
حرکتهایی در یزد و چند استان دیگر آغاز شده؛ فیلمهای کوتاه مستند درباره کارگاههای پارچهبافی یا صنایع محلی، با مشارکت مستقیم صنعتگران. این فعالیتها میتواند آغازگر شکلگیری ژانر تازهای در سینمای ایران باشد:«سینمای صنایعدستی» — ژانری که روایت را از دل کارگاهها، بازارها و دستهای خسته صنعتگران آغاز میکند.
پیشنهادهایی برای توسعه بازنمایی صنایعدستی در سینما
برای تقویت حضور واقعی و اثرگذار صنایعدستی در سینمای ایران، ضروری است میان نهادهای فرهنگی و سینمایی همکاری عمیقتری شکل بگیرد تا تولید آثاری که بهصورت هدفمند میراث بومی را روایت میکنند، از حالت پراکنده خارج شود. همکاری سازمان سینمایی با معاونت صنایعدستی میتواند این مسیر را هموار کند و فیلمسازان را بهجای استفاده تزئینی، به سمت روایتکردن هنرهای بومی سوق دهد.در کنار این همکاری نهادی، حمایت از مستندهای مشارکتی اهمیت بسیاری دارد؛ مستندهایی که خود صنعتگران در روند ساخت آنها حضور دارند و روایت را از دل تجربه زیسته پیش میبرند. چنین آثاری میتوانند تصویری اصیلتر و انسانیتر از هنر دست ارائه دهند و فاصلهای را که میان کارگاهها و جهان سینما شکل گرفته، کاهش دهند.
آموزش نیز نقش مهمی در این روند دارد. اگر در دانشکدههای سینمایی واحدهایی با محوریت بازنمایی میراثفرهنگی ارائه شود، فیلمسازان جوان با درکی عمیقتر و مسئولانهتر به سراغ سوژههای بومی خواهند رفت و شناخت دقیقتری از ظرافتهای فرهنگی پیدا میکنند. علاوه بر این، مطالعه تجربههای موفق کشورهایی مانند هند، ترکیه و ژاپن—که سینما را به ابزار معرفی و باززندهسازی صنایعدستی بدل کردهاند—میتواند الگوهایی قابلاقتباس در اختیار سیاستگذاران و سینماگران ایرانی قرار دهد. چنین نگرشی، اگر به طور مداوم دنبال شود، میتواند مسیر تازهای در سینمای ایران ایجاد کند؛ مسیری که در آن صنایعدستی نه صرفاً وسیلهای برای زیبایی بصری، بلکه بخشی از روایت، هویت و حافظه فرهنگی تصویر میشوند.
نتیجه؛ وقتی تصویر جان میراث را نجات میدهد
صنایعدستی در قاب سینما، تنها اشیایی زیبا نیستند؛ بخشی از حافظه جمعی ما هستند. اگر سینما از سطح لعاب به عمق خاک برود، از نقش فرش به دستهای بافنده، میتواند نه تنها حافظ میراث باشد، بلکه احیاگر آن.
از سوی دیگر، تولیدات سینمایی در این حوزه میتوانند خود به ظرفیتی اقتصادی بدل شوند و به رونق صنایعدستی و بازار فیلم نیز کمک کنند.
انتهای پیام/



