شب بخیر آقای خودکامه؛ کلامی برای نمایش «میس جولی»
خودکامه اگر فقط در حد یک نام بماند، انتخابش برای نام یک گروه تئاتر در بلبشوبازار این روزهای عالم فرهنگ و هنر، جدای از دلیل و برهان، اندکی بیشتر جسارت میخواهد که همه را البته دکتر محمد حیاتی به عنوان مترجم، کارگردان و سرپرست گروه دارد. هر چند در اجرای نمایش «میس جولی» نشانههای کمی از آن دیده میشود.
محمد جمالپور، پیشکسوت تئاتر خوزستان، به مناسبت اجرای نمایش «میس جولی» به کارگردانی محمد حیاتی در تالار آفتاب خوزستان، در یادداشتی نوشت: در این روزهای غمانگیزی که در این کشور بر همه هنرها سایه افکنده است و در این اوضاع آشفتهای که در این استان و در این شهر گریبان تئاتر و تئاتریها را گرفته و چنان بر سر و کول هم میکوبند که نیاز به هیچ دشمنی نیست، دیدن بچههایی که بیهیچ انتظاری در بدترین شرایط و علیرغم کمترین امکانات با شرافت، صفا، صداقت و سلامت بر فانوس کمرمق صحنه میدمند تا نمایش نفس بکشد و نمیرد حال آدم را خوب میکند.
محمد حیاتی را قبل از نمایشنامه «پس از نماش» و «میس جولی» با ترجمهها و اندکی از شعرهایش میشناختیم. استعداد، ذوق، خلاقیت و دقت او در همان ترجمهها و اشعار خودش را نشان داده بود اما کارگردانی تئاتر حکایت دیگری دارد. او در «پس از نمایش» و حالا، در «میس جولی» شکل دیگری از استعداد و ذوق خود را به رخ میکشد؛ هرچند تا دست یافتن به نوعی از پختگی در شیوه و ساختار اجرای نمایش راهی دراز را در پیش دارد.
اجرای آثار استریندبرگ به دلیل پرداختن به لایههای پنهان شخصیتهای نمایش و هنجارهای درونی و کنشهای آشکار و ناپیدای آدمی که در روند بروز حوادث و قرار گرفتن در موقعیتهای دشوار و گاه بسیار آسان آشکار میشوند، در اجرا و کارگردانی، شناخت، دقت، تجربه و هوشمندی خاص خود را میطلبد؛ به ویژه آن که نمایشنامه «میس جولی» از جمله دشوارترین و در عین حال زیباترین آثار استریندبرگ به شمار میرود. مثلث عشق نافرجام ژان، کریستین و جولی که گاه در یک قاب و گاه جداگانه دیده میشوند، عشق ورزیدن، زیبایی، خودشیفتگی، خشم، صبر، تنهایی، امید، نومیدی، پشتکار، عصیان و مظلومیت همان لایههای پنهانی است که در موقعیتهای نمایش ظهور و بروز پیدا میکنند و نشان دادن فرآیند منطقی این ویژگیها در موقعیتهای متفاوت و پذیرش آن از سوی مخاطب و تماشاگر نیازمند اشراف بر مقولهی ریتم، میزانسن و شناخت کلیت ساختار نمایش است. دکتر محمد حیاتی در دومین تجربه کارگردانی خود، چه در ترجمه و چه در اجرا، خبر از استعدادی میدهد که با توشه تجربه و شناخت بیشتر، بر ظرفیتهای آینده بهتر تئاتر میافزاید؛ به شرط آن که از پیرایههای ادا و اطواری چون حضور بیدلیل بر صحنه در آغاز نمایش پرهیز نماید.
برای چندمین بار بگویم که وحید فقیهی از همان استعدادهائی است که اگر در کشور آدم حسابیها و حتی در همین تاجیکستان به دنیا آمده بود در سینی مطلا حلواحلوایش میکردند، حضور وحید در صحنهی هر نمایشی یک تنه بار بزرگی از نمایش را بلند میکند و در نمایش “میس جولی” نیز همین گونه است. ای کاش اندکی فرصت بیشتر مییافت تا بخشی از رفتارها و عکسالعملهای ژان را با خود و با کریستین و جولی اصلاح کند.
جولی و کریستین هم از آن نقشهای دشوارند که نیازمند کار و تلاش فراوان بازیگر برای رسیدن به شخصیت اصل نقش هستند، کار و تلاشی که باید به طور موازی در کار روی خود و کار روی نقش صورت پذیرد. سمیرا فقیهی علاوه بر جوانی و استعداد، این شانس بزرگ را دارد تا در جوار برادرش وحید شاگردی کند و بیاموزد. ای کاش کارگردان نمایش، خودشیفتگی و ظرافتهای رفتاری و منش اشرافی جولی همراه با کنشهای درونی و پرهیز از جیغ و دادهای افسارگسیخته را بیشتر به سمیرا یادآوری مینمود چراکه او نشان داده است استعدادی درخورتوجه در روی صحنه در حال بروز و ظهور است.
کریستین اما حکایت دیگری دارد. زن خدمتکاری که در عین کار و تلاش شبانهروزی به همکار خود ژان عشق میورزد و برای آیندهای بهتر نقشه میچیند اما از بخت بد او، جولی نیز وجود دارد که با حضور نامیمون خود، تمام آرزوهایش بر باد میرود و کاخ عشقهای نافرجام یکی پس از دیگری فرو میریزد. سختترین نقش این نمایش به فاطمه آقامیرزاده سپرده شده است و او در کمال صداقت و استعدادی که از خود بروز میدهد این نقش را ایفا میکند. ای کاش لکنت زبان او به صورت موردی، مثلا در هنگام خشم یا شادی بروز میکرد تا مانعی بر سر ظهور حالات درونی ایجاد نکند. رسیدن به ریتم درونی و فرآیندهای پنهان شخصیت کریستین، جهت همزاد پنداری تماشاگر زمان و کار بیشتری را میطلبید.
عواملی چون طراحی ساده و موسیقی قابل قبول را میتوان از ویژگیهای این نمایش برشمرد. به امید آثار در خور تامل و توجه از خودکامهها.
انتهای پیام/
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید