میراثفرهنگی و غیبت آن در سینمای ایران؛ از واقعیت تا میدان عمل
صنایع بزرگ خوزستان همچون نفت، فولاد، پتروشیمی و نیشکر، تنها پروژههای صنعتی نیستند؛ اینها بخشی از میراث معاصر خوزستاناند. زندگی کارگران، آیینهای صنعتی، موسیقی کار، فرهنگ کارگاهی، محلات صنعتی، شهرکهای نفتی و فولادی، همه بخشی از میراث اجتماعی و فرهنگی مردم استان است.
مهدی صفیآبادی، بازیگر، کارگردان و عروسکگردان در یادداشتی نوشت: خوزستان، سرزمینی با تنوع تاریخی، فرهنگی و اقلیمی بی نظیر و کمنظیر، هنوز در سینمای ایران به اندازهشأن و هویت واقعی خود دیده نشده است و این مسئله مهم جای تامل و تاسف بسیار دارد و البته در میان همه زوایای نادیده گرفته شده، شاید مهمترین بخش آنها میراثفرهنگی و تمدنی خوزستان باشد؛ میراثی که از شوش و چغازنبیل تا هورها و نخلستانها، از زبانها و آیینها تا موسیقیها و قصهها، نه تنها بخشی از تاریخ این استان، بلکه بخشی از حافظه تمدنی ایران است. با وجود چنین گستره عظیمی از فرهنگ و تاریخ، سهم خوزستان از سینمای ایران سالهاست کمرنگ و اندک باقی مانده است؛ گویی این اقلیم عظیم تنها زمانی وارد میدان دید سینما میشود که پای سوگ، جنگ یا بحران به میان باشد، و نه زمانی که سخن از ریشهها، آیینها، تمدنها و میراثفرهنگی است.
خوزستان در روایتهای سینمایی اغلب به عنوان پسزمینه دیده شده نه اصل ماجرا، نه حتی میدان رخداد اصلی، نه یک جهان مستقل و کامل با مردم، فرهنگ و میراث چندلایه. این کمرنگی نه فقط در موقعیت فیلمبرداری که در هویت داستانها، شخصیتپردازی، ساختار فرهنگی و بازنمایی مردمان نیز دیده میشود. در حالی که خوزستان یکی از کهنترین بسترهای تمدنی جهان است، سینمای ایران از نمایش این میراث غفلت کرده است؛ شوش، یکی از اولین شهرهای جهان، چغازنبیل نخستین اثر ثبتشده جهانی ایران، هفتتپه با تاریخ دهها قرن، شبکههای آبی شوشتر، آیینهای کهن همچون محملگردانی، هوسه، نوبان، زار، فولکلورهای عربی، بختیاری، لری، موسیقیهای برآمده از اسطوره و خاک، همه وجود داشتهاند اما در قاب سینما جایی پیدا نکردهاند.
در واقعیت امروز خوزستان، هزاران روایت بکر وجود دارد؛ زندگی نسل پساجنگ، تحولات زیستمحیطی، مهاجرتها، موسیقیها، کارگران، زنان، کودکان، و مهمتر از همه میراثفرهنگی عظیمی که هنوز تصویر نشده است. هر یک از اینها میتوانستند یک سینمای چندلایه و انسانی خلق کنند، اما نادیده ماندهاند. به طور مثال میتوان بستر سازی محتوایی و لوکیشنی یک سریال ملی مانند نون خ را در این مبحث نام برد .
خوزستان نه فقط یک استان مرزی، بلکه گرهگاه تاریخی و سیاسی تمدن ایران است. مرزهای خاکی طولانی با عراق، مرزهای آبی کارون و اروند، بنادر راهبردی، نقش این منطقه در اتصال فرهنگی ایران با بینالنهرین، خلیجفارس و جهان عرب، همه بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی آن را شکل دادهاند. این موقعیت استراتژیک، بخشی از همان میراثفرهنگی است. خوزستان همیشه دروازه بوده؛ دروازه فرهنگها، دروازه تجارت، دروازه تمدنها، دروازه هجرتها. اما سینمای ایران کمتر این جایگاه را درک کرده و کمتر آن را به تصویر کشیده است. همکاری میان فیلمسازان بومی و متخصصان ژئوپلیتیک میتواند روایتهایی خلق کند که گذشته، حال و آینده خوزستان را در پیوستاری فرهنگی و تمدنی نشان دهد.
کارون، کرخه، اروند و تالابها تنها منبع طبیعی نیستند؛ آنها بخشهای زنده میراثفرهنگی خوزستاناند. رودخانهها حامل داستانها، آیینها، مشاغل، فولکلورها و سبک زندگیاند. در هورالعظیم و اطراف آن، میراثی از شکار، صید، باورها، موسیقیها، قصههای بومی و حتی زبان خاص مردم منطقه وجود دارد. اما در قاب سینما این جهان فرهنگی تقریباً غایب است. مرزهای خوزستان همیشه پر از آمد و شد فرهنگی بوده است؛ بازارهای مرزی، آیینهای عبور، مناسبات عربی و ایرانی، قصههای قبیلهای و بینقومیتی، و زبانهایی که در مرزها با هم ممزوج شدهاند. همه اینها جزئی از میراثفرهنگی خوزستاناند، اما هیچیک در سینمای ایران تبدیل به روایت نشدهاند. تشکیل نقشه ملی لوکیشنسازی خوزستان میتواند این جهان را در دسترس سینما قرار دهد.
خوزستان یکی از ثروتمندترین کانونهای میراثفرهنگی ایران است اما سهم آن در سینمای ایران تقریباً صفر است. از چغازنبیل و شوش تا موسیقی عربی، بختیاری و بومی، تا رقصها، قصهها، اسطورهها، سوگوارهها و صنایعدستی، خوزستان گنجینهای از فرهنگ است. اما چرا این میراث در سینما غایب است؟ زیرا سینمای ایران هنوز نتوانسته میان داستانگویی مدرن و میراثفرهنگی پیوندی خلاق ایجاد کند. در حالی که میتوانستیم فیلمهایی با محوریت تمدن باستان، آیینهای اصیل، مردمشناسی بومی و فرهنگهای آمیختهشده در این سرزمین داشته باشیم. راهاندازی خانه سینمای میراث خوزستان و حمایت از پروژههای مستند-داستانی درباره میراثفرهنگی میتواند این غفلت تاریخی را جبران کند.
صنایع بزرگ خوزستان همچون نفت، فولاد، پتروشیمی و نیشکر، تنها پروژههای صنعتی نیستند؛ اینها بخشی از میراث معاصر خوزستاناند. زندگی کارگران، آیینهای صنعتی، موسیقی کار، فرهنگ کارگاهی، محلات صنعتی، شهرکهای نفتی و فولادی، همه بخشی از میراث اجتماعی و فرهنگی مردم استان است. سینمای ایران اما کمتر توانسته این میراث انسانی و معاصر را در کنار میراث تاریخی نشان دهد. ایجاد استودیو فیلمهای صنعتی خوزستان میتواند روایتهایی را خلق کند که صنعت را به عنوان ادامه میراثفرهنگی به تصویر میکشد.
دفاع مقدس تنها جنگ نیست؛ بخشی از میراثفرهنگی و هویتی مردم خوزستان است. زنان، کودکان، کارگران، خانوادههای مهاجر، پزشکان، معلمان، امامان محلی، سربازان مردمی و همه مردمی که با جان، خانه و فرهنگ خود از این سرزمین پاسداری کردند. سینما تنها بخشی از این میراث مقاومت را روایت کرده و هنوز هزاران روایت ناگفته وجود دارد. تشکیل مرکز روایتهای مردمی دفاعمقدس خوزستان میتواند میراث جنگ را به میراثفرهنگی پیوند دهد.
از نظر فرهنگی، طبیعت خوزستان فقط اقلیم نیست؛ بخشی از هویت مردم است. هورها، نخلستانها، دشتهای گرم، رودخانههای خروشان، بادهای شرجی، بارانهای ناگهانی، همه در زبان، موسیقی، آیین و فرهنگ مردم حضور دارند. اما این طبیعت فرهنگی در سینمای ایران به عنوان یک میراث زنده دیده نشده است. ایجاد طرح ملی طبیعتنگاری سینمایی خوزستان میتواند طبیعت را در پیوند با فرهنگ مردم ثبت کند.
زنان، مردان، کودکان، اقوام عرب، بختیاری، لر، فارس و مهاجران صنعتی، هر یک حامل بخشهایی از میراثفرهنگی خوزستاناند. زنان حامل آیینها، آوازها، سوگوارهها، مهارتها، صنایعدستی و روایتهای شفاهیاند. کودکان حامل آینده این میراثاند. مردان حامل فرهنگ کار، مقاومت، موسیقی و روابط قبیلهایاند. اما سینمای ایران کمتر از این حاملان میراث، شخصیتپردازی کرده است. برنامه چهرهپردازی سینمایی زنان و کودکان خوزستان میتواند بخشی از این میراث انسانی را زنده کند.
برای حضور پررنگ خوزستان در سینما، به ویژه از منظر میراثفرهنگی، مجموعهای از اقدامات ضروری است. ایجاد شبکه فیلمسازان بومی با آموزش مردمشناسی و میراثفرهنگی، تأسیس خانه سینمای میراث خوزستان، برگزاری جشنواره سینمای میراثفرهنگی جنوب، ایجاد بانک میراثفرهنگی برای اقتباس سینمایی در دانشگاهها و فرهنگسراها، طراحی جشنواره تخصصی فیلمهای مردمنگار درباره اقوام و فرهنگهای خوزستان، اجرای طرح میراث ناملموس در قاب برای ثبت سوگواریها، موسیقیها، بازیها، روایتهای شفاهی و آیینها، حمایت از فیلمسازان زن برای بازنمایی میراث بومی، تشکیل دپارتمان پژوهشهای فرهنگی برای سینما در اهواز، تولید فیلمهای مشترک ایران و کشورهای هممرز با محور میراث درونفرامرزی، و اقتباس سینمایی از اسطورهها، قصهها و فولکلورهای عربی و بختیاری میتواند این کمبود تاریخی را جبران کند.
خوزستان نه فقط یک مکان، بلکه یک جهان روایی و میراثی است. غیبت آن در سینما، در حقیقت غیبت بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران است. حضور خوزستان در سینما، اگر از سطح مناسبتمحور و جنگمحور عبور کند، میتواند بخشی مهم از بازتعریف هویت فرهنگی ایران باشد؛ هویتی که بدون میراث خوزستان ناقص است. زمان آن رسیده این جهان عظیم به رسمیت شناخته شود، روایت شود و در میدان عمل سینما حضوری شایسته پیدا کند؛ تا صدای جنوب، صدای کارون، صدای زبانها، آیینها، تاریخها، صنایع و مردم این سرزمین، دوباره به مرکز روایت بازگردد.
انتهای پیام/



