سینما باید میراثفرهنگی را بهعنوان عنصر روایی، اجتماعی و تاریخی در نظر بگیرد/ سینمای داستانی با پژوهش و تعهد، میراثفرهنگی را به زندگی امروز پیوند بزند
منتقد و کارشناس سینما گفت: سینما باید میراثفرهنگی را بهعنوان عنصر روایی، اجتماعی و تاریخی در نظر بگیرد. این آثار نهتنها زیبایی بصری دارند، بلکه حامل داستانها، هویتها و خاطرات جمعیاند.
حسین گیتی، منتقد و کارشناس سینما با اشاره به حضور، نمایش و حتی روایت میراثفرهنگی در سینمای ایران در گفتوگو با میراث آریا گفت: اجازه دهید از تجربهای ملموس شروع کنم. وقتی مسافری از فراشبند به فیروزآباد در استان فارس سفر میکند، در مسیر پیچدرپیچ میان کوه و رود، با کاخ اردشیر و قلعه دختر مواجه میشود، شاید انتظار داریم که این آثار تاریخی در دل طبیعت، در سینمای ایران به تصویر کشیده شوند، اما باید تاکید کرد که، این نمونهها از هزاران جاذبه تاریخی و طبیعی ایران هستند که متأسفانه در سینمای داستانی و مستند ما کمتر به آنها پرداخته شده است. کاخ اردشیر و قلعه دختر نهتنها از نظر معماری و تاریخ ارزشمندند، بلکه ظرفیت بصری فوقالعادهای برای روایتهای سینمایی دارند. اما اغلب، این مکانها نه بهعنوان عناصر روایی با بار فرهنگی و اجتماعی، صرفا بهعنوان لوکیشنهای زیبا و گذرا استفاده شدهاند.
این نویسنده و پژوهشگر در ادامه به این پرسش که سینمای ایران، امروز چگونه میتواند از میراثفرهنگی بهرهمند شود اظهار کرد: سینما باید میراثفرهنگی را بهعنوان عنصر روایی، اجتماعی و تاریخی در نظر بگیرد. این آثار نهتنها زیبایی بصری دارند، بلکه حامل داستانها، هویتها و خاطرات جمعیاند. سینمای مستند در این زمینه ظرفیت بالایی دارد، اما سینمای داستانی نیز میتواند با پژوهش و تعهد، میراثفرهنگی را به زندگی امروز پیوند بزند.
او تصریح کرد: از همان آغاز سینمای ایران، یعنی دوره اول بین سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۵، که تنها هشت فیلم ساخته شد، هیچکدام تصویری از آثار تاریخی یا فرهنگی ارائه ندادند. فیلمهایی مثل دختر لر (۱۳۱۲) و خوابهای طلایی (۱۳۳۰) میتوانستند فضای گردشگری اصفهان را نشان دهند، اما چنین نکردند. در دهههای بعد، بهویژه دهه ۳۰، لوکیشنهای روستایی در دهها فیلم حضور داشتند، اما باز هم نگاه غالب، زیباییشناسانه و تبلیغی بود.
نویسنده کتاب های «سینمای کاغذی: نشریات سینمایی ایران» و «منتقدان سینمایی ایران و نقدها» در ادامه به برخی از نگاههای سطحی به میراثفرهنگی در سینمای ایران اشاره کرد و افزود: از همان آغاز سینمای ایران، یعنی دوره اول بین سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۵، که تنها هشت فیلم ساخته شد، هیچکدام تصویری از آثار تاریخی یا فرهنگی ارائه ندادند. فیلمهایی مثل دختر لر (۱۳۱۲) و خوابهای طلایی (۱۳۳۰) میتوانستند فضای گردشگری اصفهان را نشان دهند، اما چنین نکردند. در دهههای بعد، بهویژه دهه ۳۰، لوکیشنهای روستایی در دهها فیلم حضور داشتند، اما باز هم نگاه غالب، زیباییشناسانه و تبلیغی بود.
این منتقد و کارشناس سینما، با تاکید بر اینکه سینما بیشتر از منظر گردشگری به میراثفرهنگی نگاه کرده تا از منظر تاریخی اظهار کرد: دقیقاً فیلمهایی مانند حاکم یکروزه (۱۳۳۱)، دختر چوپان (۱۳۳۲)، دسیسه (۱۳۳۳) و آهنگ دهکده (۱۳۴۰) از آثار فرهنگی و مادی بهره بردند، اما نه برای روایت تاریخی، بلکه برای قشنگی فضا. حتی در فیلمهای تاریخی دهه ۳۰ مانند عروس دجله، لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا، یعقوب لیث و بیژن و منیژه، بهجای استفاده از مکانهای واقعی، از دکورهای مقوایی استفاده شد که تماشاگر به ساختگی بودن آنها پی میبرد.
حسین گیتی در ادامه به تصویری که از تهران در فیلمهای سینمایی ارائه شده است پرداخت و بیان کرد: تهران در دهههای ۳۰، ۴۰ و تا اواسط دهه ۵۰ خورشیدی، حضوری مستمر در سینمای ایران دارد. فیلمهایی مثل شبهای تهران (۱۳۳۲)، دختری از شیراز (۱۳۳۳)، ۱۷ روز به اعدام (۱۳۳۵)، لات جوانمرد، جنوب شهر (۱۳۳۷) و سفر علی (۱۳۳۹) ساختار شهری تهران را به تصویر کشیدهاند. اما شاید شاخصترین نمونه، فیلم بیم و امید (۱۳۳۹) باشد که با روایت سرگردانی یک دختر بچه در خیابانهای تهران، تصویری مستندگونه از نظام خیابانکشی و معماری آن دهه ارائه میدهد.
او در پاسخ به این پرسش که آیا در دهه ۴۰، آیا این روند تغییر کرد گفت: سینما در این دهه سعی کرد نقاط برجسته و توریستی هر شهر را نشان دهد، اما همچنان روستا در فیلمها حضوری پررنگ داشت. فیلمهایی مانند دختری از اصفهان (۱۳۴۰)، حادثه در جزیره (۱۳۴۰)، گل گمشده (۱۳۴۱)، مسافر بهشت (۱۳۴۲)، ترانههای روستایی (۱۳۴۳) و گلهای گیلان، بین شهر و روستا در نوساناند. اگر امکان داشت، کاراکترها را از جادههای مذهبی، امامزادهها، خانههای طاقدیس، کوچهها و معبرهای شهرهای کویری عبور میدادند. نمونه بارز آن، میعادگاه خشم (۱۳۵۰) است که از فضای کویری کاشان بهره میبرد.
این نویسنده و پژوهشگر در ادامه به این پرسش که سینمای ایران، امروز چگونه میتواند از میراثفرهنگی بهرهمند شود اظهار کرد: سینما باید میراثفرهنگی را بهعنوان عنصر روایی، اجتماعی و تاریخی در نظر بگیرد. این آثار نهتنها زیبایی بصری دارند، بلکه حامل داستانها، هویتها و خاطرات جمعیاند. سینمای مستند در این زمینه ظرفیت بالایی دارد، اما سینمای داستانی نیز میتواند با پژوهش و تعهد، میراثفرهنگی را به زندگی امروز پیوند بزند.
انتهای پیام/



