آئین مزدک؛ تاریخچه، ظهور، باورها
ایران در آستانهٔ جنبش مزدکی آئین مزدک یا «مزدکیه»، جنبشی اجتماعی–دینی بود که بر پایهٔ خوانشهایی از سنت زرتشتی و دغدغههای عدالتخواهانه شکل گرفت. این حرکت در روزگار قباد یکم، بیستمین شاه ساسانی، سربرآورد و رنگوبویی جامعهگرایانه یافت. شماری از پژوهشگران آن را نهضتی برابریخواه میدانند و گروهی دیگر آن را حرکتی عوامپسند با شعار […]

آئین مزدک یا «مزدکیه»، جنبشی اجتماعی–دینی بود که بر پایهٔ خوانشهایی از سنت زرتشتی و دغدغههای عدالتخواهانه شکل گرفت. این حرکت در روزگار قباد یکم، بیستمین شاه ساسانی، سربرآورد و رنگوبویی جامعهگرایانه یافت. شماری از پژوهشگران آن را نهضتی برابریخواه میدانند و گروهی دیگر آن را حرکتی عوامپسند با شعار «برابری در داراییها» توصیف کردهاند. در این نوشتار، مزدک بهمثابه یکی از جریانهای دینی–اجتماعی ایرانی بررسی میشود.
نمایش
نامهای مزدک در منابع کهن
«مَزدَک، مَزدَق، مَژدَک و مَزدَکا» صورتهای متفاوت این نام در منابع قدیماند؛ هرچند غالب نوشتهها شکل «مزدک» را بهکار بردهاند. ریشهٔ واژه به «مزدا» در اوستایی بازمیگردد که از صفات الوهی شمرده میشد. در برخی یادکردهای کهنِ سدهٔ هشتم پیش از میلاد نیز نام چند شاه مادی به صورت «مزدک» آمده است.
مزدک چه کسی بود؟
مزدک، فرزند «بامداد»، در منابع با لقب «مزدکِ بامدادان» شناخته میشود. او کنشگری دینی و اصلاحطلبی اجتماعی در دورهٔ ساسانیان بود. در عهد قباد یکم، فرقهای تبلیغی برساخت و آموزههای آن را نشر داد. بنمایههای این آیین از آموزههای «مانی» و بهویژه تعالیم «بوندوس/زرتشت خُورّگان» – که گاه «زرتشت دوم» خوانده شده – اثر پذیرفته بود؛ بهگونهای که آیین مطرحشدهٔ مزدک را میتوان دنبالهای از همان جریان دانست.
زادبوم و پیشینهٔ مزدک
دربارهٔ خاستگاه و زادگاه او گزارشها یکسان نیست. در پی میآید چند دیدگاه شاخص:
محمد جریر طبری

بر پایهٔ گزارش طبری – مورخ نامدار ایرانی – مزدک از «المذریه/مازاریا» در حوالی دجله یا «کوتالعماره» بوده است؛ ناحیهای که تا سدهٔ نهم میلادی اقامتگاه خاندانهای نامدار ایرانی شمرده میشد.
ابوریحان بیرونی

از نگاه بیرونی – دانشمند و مورخ برجسته – خاستگاه مزدک «نَسا» در خراسان بوده؛ شهری میان «مرو» و «سرخس».
ابوحنیفه دینوری
ابوحنیفه دینوری – اندیشمند و تاریخنگار – او را از «اصطخر» پارس میداند. افزون بر اینها، برخی روایات به «پَسا/فسا»، آذربایجان، نیشابور یا خوارزم نیز اشاره کردهاند.
خوی و منش مزدک
در متون تاریخی، مزدک خوشسیما، خردمند، پارسا و دانشدوست وصف شده؛ جامهای ساده میپوشید و سخنش برای عوام و خواص دلنشین بود. او هرگز دعوی پیامبری نداشت و خود را پیرو زرتشت خُورّگان میخواند. برخی، از جمله اقبال لاهوری، او را «مردمگراترین مصلح روزگار باستان» توصیف کردهاند.
چگونگی پیدایش جنبش مزدکی
بنیاد فکری این جریان به «زرتشت خورگان/بوندوس»، موبد یا موبدانِ فسا، بازمیگشت. پیروان او «زرادشتگان» و فرقهاش «دُریست/درستدینان» خوانده میشد. بسیاری از پژوهشگران، ریشهٔ این نهضت را بیشتر در سنت زرتشتی میجویند تا در مانویگری؛ تلاشی برای مردمیکردن آموزههای مزدا و فراگیر ساختن آن در لایههای فرودست جامعه.

در اوستای موجود، اشارههایی به برابری در «ثروت، دانش و همسرگزینی» دیده میشود. در وندیدادِ چهارم چنین مضمونی بازتاب یافته است:
«اگر همکیشان، برادران یا دوستان چیزی خواهند – دارایی، همسر برای پیوند زناشویی یا دانایی – باید همان را به او بخشید.»
ابنندیم نیز مزدکیان را شاخهای زرتشتی میخوانَد که بنیانگذارشان فرمان داده بود:
«پیروان از خوشیهای اینجهانی بهره برند، از چیرگی بر یکدیگر پرهیز کنند و در بهرهمندی از زنان و خاندانها سهیم باشند…»
بسترهای ایران در آستانهٔ ظهور مزدک
شرایط ایرانِ ساسانی در پذیرش آموزههای مزدک مؤثر بود. گسترش شهرنشینی – بهویژه در مدائن – شکافهای طبقاتی را تشدید کرد و دو قطب ساخت: اشرافِ متنفذ و فرودستانِ تحت فشار.
- طبقهٔ اشراف: در پی تثبیت و افزایش قدرت و پیشیگرفتن بر رقبا.
- لایههای فرودست: در تلاش برای کاستن از سلطه و بهرهکشی اشراف.
شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی
اقتصاد ساسانی بر کشاورزی استوار بود و دهقانان سخت استثمار میشدند. ستون مالی دولت را مالیاتها و خراجها تشکیل میداد و بار عمده بر دوش فرودستان بود. قحطیهای پیاپی فقر را فراگیر کرد، میل به کار بر زمین کاهش یافت و کوچ روستاییان به شهرها شدت گرفت. مالکیت زمین دگرگون شد و زمینه برای جنبشی ضد بردهداری و بزرگمالکی فراهم آمد. بدینگونه، انبوه کشاورزان به نهضت پیوستند. بحران مالی تا جایی پیش رفت که دولت از بیزانس وام طلبید و سرانجام قباد برکنار و مدتی محبوس شد.
وضع دینی و مذهبی
برای مهار تعرضهای روم و تأمین تجارت، یکپارچگیِ سیاسی–مذهبی ضروری مینمود. ساسانیان با تکیه بر پیوند «دولت و دین»، زرتشتیگری را رسمی کردند. بهگفتهٔ کَرتیر – موبد بلندپایه – باورهای گوناگون در قلمرو رواج داشت، اما دستگاه دینی در پی گسترش آیین رسمی و فشار بر اقلیتها بود.
پدیدآیی نقش «شاه–موبد»
پرآذین شدن آیینها و تشریفات دینیِ اواخر ساسانی، به برجستگی جایگاه «شاه–موبد» انجامید و به تبع آن، توان موبدان فزونی گرفت؛ تا جایی که در زیست روزمرهٔ مردم مداخله میکردند و گاه سایهٔ قدرتشان بر قدرت شاه میافتاد. ثروت در مراکز دینی انباشته بود و مخالفت با فعالیتهای عمرانی گسترده به چشم میآمد.
جایگاه زنان در آن روزگار

طبق اسناد حقوقی ساسانی، چندهمسری برای مردان محدودیتی نداشت و اشراف بهسبب توان مالی حرمسراهایی به نام «شبستان» برپا میکردند. این وضع کمبود زنان و ناآرامیهای اجتماعی پدید آورد؛ تا آنجا که شاهان – از جمله قباد پس از جنگ با بیزانس – برای تعادل جمعیتی، زنان اسیر جنگی را به ایران آوردند. دختران غالباً در ۱۵سالگی به ازدواج واداشته میشدند و زن تحت قیمومت پدر، شوهر و سپس جانشین آنان قرار میگرفت.
برداشتها از «اشتراک زنان» در آیین مزدک
«نظامالملک طوسی» دربارهٔ این موضوع چنین گزارش کرده است:
«مزدک گفت دارایی میان مردمان باید بخش شود که همه بندگان خدایند… و نیز گفت زنان چون اموالاند و باید در بهرهمندی از ایشان، یکدیگر را شریک دانست تا هیچکس از لذتهای دنیا بیبهره نماند…»
همچنین «سعید بن بطریق» – مورخ و پزشک مسیحی – دربارهٔ باورهای مزدک مینویسد:
«اگر کسی مال و کنیز و خدم فراوان دارد، مازاد آن را میگیریم و میان دیگران برابر میکنیم تا امتیازی بر جای نماند…»
ابهامهای معنایی دربارهٔ اشتراک
از مجموع روایتها چنین برمیآید که مقصود از «اشتراک»، محدود کردن حرمسراهای اشراف و ساماندادن به ازدواجهای آشفته بود؛ چراکه طبق برخی قرائتها در سنت زرتشتی، اشراف تنها مجاز به یک همسرِ عقدی بودند و دیگر زنان در شبستانها بیضابطه نگاه داشته میشدند.
مادرتباری در نگاه مزدکی
در جامعهٔ زرتشتی، پاسداری از تبار پدری اصل بود و «مادرتباری» مایهٔ ابهام در نسب بهشمار میرفت. در آموزهٔ مزدکی، بر خلاف آن سنت، تبار از مادر نیز معتبر دانسته میشد. برخی گزارشها حتی از امکانِ سپردنِ همسر به ازدواجِ دیگری برای داشتن پسر – در صورت بیپسریِ مرد – سخن میگویند.
مزدک و جایگاه موبدِ موبدان
در بعضی منابع، مزدک «موبدِ موبدان» و حتی «قاضیالقضات» خوانده شده است. با این حال، شماری از پژوهشگران این جمعشدنِ منصب روحانی و منصب قضاییِ دولتی را در دورهٔ ساسانی محتمل نمیدانند. منطقیتر آن است که مزدک را مشاور ارشد قباد و پیشوای فرقهای بدانیم که پادشاه در مقاطعی از آن پشتیبانی کرده است.
باورها و آموزههای مزدک
درونمایهٔ تعالیم او دو بخش عمده داشت:
- کاستن از رنج فرودستان و بازگرداندن حقوق پایمالشدهٔ آنان.
- رهنمونکردن جامعه به اخلاقورزی و کردار نیک.
به باور بسیاری، چارچوب فکری مزدک بر خوانشی از آیین زرتشت تکیه داشت؛ هرچند زرتشتیگریِ ساسانی با صورتهای کهن آن تفاوتهایی جدی یافته بود و برخی موبدان برای منافع صنفی دچار تحریفش کرده بودند.
تعالیمِ منسوب به مزدک بر این نکات پای میفشرد:
- آسیبرسانی و کشتنِ دیگران نارواست.
- کُشتار چهارپایان و گوشتخواری نکوهیده است.
- نیکوکاری وظیفه است، نه انتخاب.
- نجات و رستگاری با کردار نیک ممکن است، حتی بیآنکه آداب پیچیدهٔ دینی بهجا آورده شود.
- ستیز با دیوانِ خشم، بدکاری، نیاز، آزمندی و رشک – چنانکه در تعالیم زرتشتی آمده – لازم است.
- تصویری کیهانی: همانسان که شاه بر تخت مینشیند و در برابرش موبدِ موبدان، هیربد، سپهبد و رامشگر ایستادهاند، خداوند نیز بر عرش استقرار دارد.
همسانیها با اندیشههای افلاطون

برخی، رگههایی از همسویی میان مزدک و افلاطون دیدهاند؛ افلاطون در «جمهوریت» از جامعهٔ اشتراکی و پیامدهای نابرابری سخن میگوید. با اینهمه، تفاوتهایی مهم وجود دارد: افلاطون آمیختگی طبقاتی را نمیپسندید و زاد و ولد طبقات فرودست را محدود میخواست؛ حال آنکه مزدک تفاوتی میان طبقات قائل نبود و از «سیاست جنسی» با رویکردی برابرگرایانه سخن میگفت.
درونمایهٔ فکری نهضت مزدکی
اندیشهٔ مزدک از مانویگری و فلسفهٔ زرتشت خُورّگان اثر پذیرفت؛ آمیزهای از «مزدیسنا در عصر ساسانی» و «آموزههای مانی». شعاری مشهور از مانویان چنین بود:
«فقیرِ امروز، توانگرِ فرداست.»
اگرچه مانویان در تحقق اجتماعی آن کامیاب نشدند، مزدکیان این مضمون را به محور تعالیم خویش تبدیل کردند. ابنندیم در «الفهرست»، بوندوس را «مزدکِ کهن» و مزدک بامدادان را «مزدکِ نو» میخواند.
رابطهٔ مزدک با قباد
از سال ۴۹۴ میلادی، مزدک در دربار قباد فعالیت پررنگ یافت. قباد برای مهار اشراف، از او و تبلیغ آیینش پشتیبانی کرد. مزدکیان در مدائن به اعتراض برخاستند و در قحطسالی، مزدک اموال محتکران غله را مصادره و میان مردم توزیع کرد تا عدالت و مساوات را پیش بَرَد.
نقش قباد در گسترش آیین
در شاهنامه آمده است که گرایش قباد به آیین مزدک، موجی از پیروی پدید آورد؛ حتی فراتر از ایران، تا نواحی نجد و حجاز. افزون بر عامه، برخی فرمانروایان نیز بدان گرویدند، مانند «کیوس/کاووس» پسر قباد و حاکم طبرستان.
چرخش قباد از پشتیبانی تا فاصلهگیری
در ۵۲۰ میلادی، رفتار قباد با مزدکیان تغییر کرد. قباد در سال نهم سلطنت، به فتوای موبدان برای پیشگیری از آشوب برکنار و زندانی شد؛ سپس بازگشت و مخالفان را سرکوب کرد. گسترش نهضت در او بیم آفرید. از سوی دیگر، در تعیین جانشین اختلاف افتاد: مزدکیان هوادار «کاووس» بودند و قباد «خسروِ اول» را شایستهتر میدانست. پشتیبانی روحانیون از خسرو، کفه را به سود او سنگین کرد و قباد نیز به آنان نزدیک شد.
مزدک و خسرو انوشیروان
خسرو انوشیروان آیین مزدک را ناسازگار با اقتدار شاهنشاهی میدید و بیم داشت که استیلای مزدکیان، جایگاه دودمان پادشاهی را فرسوده سازد.
سرکوب و کشتار مزدک و پیروان

خسرو از موبدان خواست برای مناظرهای آماده شوند. پس از گفتوگو میان دو اسقف مسیحی و چند موبد با مزدکیان، «ناسزاواری» آیین نزد درباریان اعلام شد. سپس در مهرگان، پیروان را به باغی فراخواندند و بههمراه پیشوایشان به قتل رساندند. شمار کشتگان را از سه هزار تا هشتاد هزار نفر نوشتهاند.
چرا جنبش مزدک شکست خورد؟
نهضت با شتاب فراگیر شد و امید رهایی در دل بسیاری – از کشاورزان تا بزرگان ناراضی – دمید؛ اما رهبری منسجم نظامی–سیاسی نداشت. تاکید بر پرهیز از خشونت، در برابر ائتلافِ اشراف و روحانیون و دیگر گروهها، آن را ناتوان کرد و در آغاز راه خاموش شد.
سرنوشت مزدکیان پس از شکست
بهگمان خسرو، با قتل مزدک، پیروان پراکنده و به تبلیغ نهانی خواهند پرداخت؛ از اینرو کشتار جمعی تدارک دیده شد. بااینحال، مزدکیان آشکار و پنهان در «ری»، «آذربایجان» و «کرمانشاه» گرد آمدند. همسر مزدک به ری گریخت و دعوت او را پی گرفت. مردم ری لقب «خرّمدین» به مزدک دادند و پیروان پس از اسلام «خُرّمیه/خُرّمدینان» نام گرفتند.
شاخهها و فرقههای منتسب به مزدکیان
پس از کشتار، پیروان به ری و پیرامون، بخارا، اصفهان، همدان و زنجان پراکنده شدند و چهار شاخهٔ اصلی پدید آمد:
- «کُوذکیه» در اهواز، فارس و شهرزور
- «ابومسلمیه/سَنبادیه»
- «ماهانیه»
نسبت مزدک با مانویگری
نارضایتی از بیعدالتی و دستکاریهای موبدان در آیین رسمی، زمینهٔ اقبال به مانی و سپس مزدک را پدید آورد. هر دو بر دوگانهٔ «روشنایی و تاریکی» تکیه داشتند؛ با این تفاوت که مانی کنش نور را ارادی و فعل تاریکی را قهری میدید و پیروزی روشنایی را محتوم میشمرد. مزدک و مانی – همچون زرتشت – به دوگانهباوری باور داشتند؛ با این تفاوت که مانی اصلاح جامعه را از مسیر دین پی میگرفت.
پیامدهای اجتماعی–سیاسی نهضت
با اینکه نهضت سرکوب شد، پیامدهای عمیقی برجای گذاشت: به چالش کشیدن اشراف و دستگاه دینی، برجستهکردن برابری در دارایی و حق برخورداری همگانی از همسر، و بسیج لایههای گوناگون جامعه.
دیگر اثرها چنین بود:
- آرمانهای مزدکی تا سدهها در حافظهٔ جمعی زنده ماند.
- بخشی از اصلاحاتِ پساسرکوبِ انوشیروان متأثر از فشار اجتماعیِ این جنبش بود.
- در روستاها تغییراتی پدید آمد و حمایتهایی از دهقانان صورت گرفت.
- میزان خراج کاسته شد؛ اخذ خراج از متوفیان و زمینهای آفتزده ممنوع گردید.
- حقِ گفتوگوی مستقیم با شاه به کشاورزان داده شد.
- دهقانان اجازه یافتند مازاد محصول را برای خود نگه دارند.
- در حقوق زنان: شمار نکاحهای مجاز مردان از پنج به یک یا دو کاهش یافت.
- حقِ انتخاب همسر برای همهٔ زنان – حتی کنیزان – به رسمیت شناخته شد.
- سن کار به بازهٔ بالای بیست تا پیش از پنجاه محدود شد.
- افراد بیرون از این بازهٔ سنی از مالیات معاف شدند.
- ارکان روحانی تضعیف و عنوان «موبدِ موبدان» از فهرست مناصبِ ردهٔ اول حذف شد.
- اشراف نیز بخشی از امتیازات دیرینهٔ خود را از دست دادند.
بازتاب مزدک در ادبیات
در ادبیات فارسی، گاه مزدک نکوهیده یا نادیده گرفته شده است؛ بااینهمه، در شاهنامهٔ فردوسی بازتابهای پرشماری دارد.
روایت شاهنامه از مزدک

تصویر فردوسی از مزدک – چه در ساختار روایت و چه در جزئیات – با بسیاری از منابع همعصر تفاوت دارد. او ابتدا سیمایی مصلح و خیراندیش از مزدک ترسیم میکند و سپس در فرجام کار، او را «بددین» و «مرتد» میخواند. شاهنامه به خشکسالیها، احتکار غلات، دعوت به عدالت در توزیع اموال، محبوبیت مردمی، مناظرهها و سرانجام فرمان قتل عام مزدکیان میپردازد.
چراییِ شناخت فرهنگ و ادیان کهن
آشنایی با ادیان باستانی دریچهای است به فهمِ تحول اندیشهٔ انسانی و مسیر گسترش باورها در جوامع کهن؛ فهمی که به درک بهتر وضع امروز و پرهیز از تکرار خطاهای تاریخی کمک میکند.
به همین دلیل، «دستی بر ایران» در کنار میراث ملموس، بر میراث ناملموس فرهنگی نیز تأکید دارد و شما را به مطالعهٔ بیشتر دربارهٔ آیین مزدک فرامیخواند.
پرسشهای متداول دربارهٔ آیین مزدک
اگر پاسخِ پرسش خود را در موارد زیر نمیبینید، در بخش دیدگاهها بپرسید تا در اولین فرصت پاسخ دهیم.
آیین مزدک چه بود و چه شاخصههایی داشت؟
🕊️مزدکگری جنبشی دینی–اجتماعی با تکیه بر اخلاق، سادگیِ زیست، عدالتخواهی و نقد نابرابریهای ساختاری بود و بهعنوان جریانی اثرگذار در تاریخ ایران شناخته میشود.
زمان و مکان برآمدن این آیین چه بوده است؟
🕰️پدیداری این جریان را عمدتاً به سدههای پنجم و ششم میلادی نسبت میدهند؛ خاستگاه در ایرانِ فارسیزبان و گاه بخشهایی از آسیای میانه گزارش شده است و جزئیات در منابع متفاوت است.
اصول محوری باورهای مزدک کدام است؟
🗺️برابری اجتماعی، نکوهش تبعیض و انباشت ناعادلانهٔ ثروت، توصیه به انصاف اقتصادی و زیستِ اخلاقمدار از محورهای اصلیِ بازتابیافته در سخنان منسوب به مزدک و پیروان اوست.
آیا متن مقدسِ معینی از مزدکیان برجای مانده است؟
📜برخلاف ادیانِ دارای کتابِ مقدس مدون، از مزدکگری متن آیینی تثبیتشدهای در دست نیست؛ دانستهها بیشتر از گزارشهای مورخان، جغرافیدانان و منابع دینیِ همزمان یا متأخر بهدست آمده است.
اثر تاریخی و فرهنگی مزدکگری چه بوده است؟
🌿این جریان بر گفتوگوی عدالت اجتماعی و نقد ساختارهای ناعادلانه اثر گذاشت و پژواکهای آن را میتوان در لایههایی از اندیشه و فرهنگ ایرانی و پیرامونی دید.
چه منابعی برای مطالعهٔ بیشتر پیشنهاد میشود؟
🗂️کتابها و مقالات دانشگاهی دربارهٔ ایران باستان، تاریخ ادیان و عصر ساسانی، و نیز متون کلاسیک تاریخی/جغرافیایی که به مزدک پرداختهاند، نقطهٔ آغاز مناسبی است.
چرا روایتها دربارهٔ مزدک متفاوتاند؟
🧐منابع با رویکردهای متفاوت (از همدلانه تا انتقادی) گزارش دادهاند. برای تصویری متعادل، مراجعهٔ تطبیقی به چند مأخذ معتبر ضروری است.



