آئین مانوی؛ باورهای مانی، پیامبر ایرانی
چهرهٔ مانی، پیامآور سنت مانوی آیین مانوی، کیشی ایرانی با ریشههای کهن است که درهمتنیدهای از آموزههای بودایی، زرتشتی، مسیحی و گنوسی را در خود جای داده. بنیانگذار آن مانی است؛ اندیشمند، نگارگر و شاعر ایرانی که پیام خود را در زمانی کوتاه به پهنههای گستردهای از جهان رساند و تا سدهٔ سوم میلادی پیروان […]

آیین مانوی، کیشی ایرانی با ریشههای کهن است که درهمتنیدهای از آموزههای بودایی، زرتشتی، مسیحی و گنوسی را در خود جای داده. بنیانگذار آن مانی است؛ اندیشمند، نگارگر و شاعر ایرانی که پیام خود را در زمانی کوتاه به پهنههای گستردهای از جهان رساند و تا سدهٔ سوم میلادی پیروان بسیار یافت.
با گسترش کیش مانی در آسیای مرکزی، خاورمیانه، شمال آفریقا، هند، چین و اروپا، مخالفت موبدان زرتشتی بالا گرفت و کلیسای کاتولیک نیز او را بدعتگذار خواند. بعدها شماری از فقهای مسلمان نیز تکفیرش کردند. چنین فضاهایی، این دین ایرانی را بهتدریج به حاشیه راند.
نمایش
مانی چه کسی بود و رسالتش چه بود؟
مانی اندیشمندی ایرانی با دودمانی منسوب به اشکانیان بود. او خود را پیامآوری آسمانی میخوانْد که هدایت مردم را تکلیف الهی خویش میدید.
مانی در سال ۲۱۶ میلادی به دنیا آمد و در ششسالگی همراه پدر به جمعی گنوسیِ مسیحی پیوست؛ از همانجا زهد و پرهیز از دنیا را پیشه کرد.
به روایت او در دوازده و سپس بیستوچهار سالگی فرشتهای بر وی ظاهر شد. پس از آن دیدارها، خود را «فارقلیط» – تسلّیبخش و یاریگرِ وعدهدادهشده در گفتار عیسی – مینامید و با لقب «پیامبر نگارگر» نیز شناخته میشد.
بخش بزرگی از پژوهشگران ادیان باستان معتقدند مانی با ارائهٔ آیینی تلفیقی، میکوشید نزاعهای دینی را فروبنشاند؛ او بر اشتراکاتی چون ایمان به آفریدگار، نیکوکاری، پرهیز از خونریزی و وفاداری به پیمان تأکید داشت.
مانی خود را از «ایرانشهر» میدانست
مانی هویت خویش را «ایرانشهری» معرفی میکرد؛ در روزگار ساسانی این تعبیر برای کسانی به کار میرفت که فراسوی مرزهای قومی و مذهبی، به مجموعهای از ارزشها و سنتهای ریشهدارِ فرهنگ ایرانی تعهد داشتند.
مانویت چیست و دستگاه فکری مانی چه میگوید؟
هستهٔ مانویت بر ثنویت (دوخدایی) استوار است. همانند برخی سنتها، در این آیین نیز خدایی رحیم هست که مانی او را «نور» مینامد و در برابرش «ظلمت» است؛ سرچشمهٔ تاریکی و همهٔ بدیها.
در نگاه مانوی، انسان آمیزهای از دو ساحتِ نورانی و اهریمنی است. وظیفهٔ آدمی تقویت سویهٔ نورانی و سبککردن بار مادّی است؛ پرداختن به هنر، شکوفاکردن استعداد، مهرورزی و خدمت به دیگران، گونهای عبادت شمرده میشود.
فرجام کار، غلبهٔ نور بر ظلمت است؛ روحِ از نور برخاسته از بندِ بدن آزاد میشود و به قلمرو روشنایی بازمیگردد. امروز گرچه پیروان این کیش اندکاند، ردّ آن را در سنتهای عرفانیِ مسیحی و اسلامی میتوان دید.
ریشههای مانویت در مجموعهای از باورهای کهن است:
- دوگانهباوری (ثنویت) برگرفته از سنتهای زرتشتی و زروانی؛
- باور به آمدن نجاتبخش از مسیحیت؛
- اعتقاد به تناسخ از آیین بودایی.
پیروان مانی (دیناوران) چه کسانی بودند؟
مانویان که «دیناوران» نیز خوانده میشدند، به دو گروه تقسیم میگشتند:
گروه نخست: گزیدگان
«گزیدگان» حلقهای محدود از مبلغان سیّار بودند که برای ترویج آیین به سرزمینهای گوناگون سفر میکردند.
گروه دوم: نیوشایان
«نیوشایان» بدنهٔ عمومی پیروان بودند.
فرامین مانی برای این دو طبقه یکسان نبود: ازدواج، فرزندآوری و خوردن گوشت برای گزیدگان ممنوع بود؛ اما نیوشایان میتوانستند یک بار ازدواج کنند و در صورتیکه خود ذبح نکرده بودند، خوردن گوشت برایشان بلامانع بود.
مانویان با نگارش و آفرینشهای هنری، به بالیدن خوشنویسی، موسیقی، کتابآرایی و نگارگری در روزگار ساسانی کمک کردند و «ادبیات و خط مانوی» پدید آمد.
نوشتههای مانوی به پارسی میانه، پهلوی اشکانی، سغدی، ترکی اویغوری، قبطی، یونانی و سریانی بر پاپیروس و چرم ثبت و با رنگ و نقش آراسته میشد. «ارژنگ» – کتاب مصوری که به مانی نسبت دادهاند – نمود روشن هنرِ الهامگرفته از مانویت است.
پیشینهٔ مانویت

مانویت در عهد ساسانی، بهویژه در روزگار شاپور یکم و هرمز، رونق گرفت. منابع تاریخی میگویند مانی در زمان اردشیر بابکان و پیش از سلطنت شاپور یکم، ایران را ترک کرد و راهی هند و چین شد.
بازگشت که، به جندیشاپور رفت و آیین خود را به شاپور عرضه کرد. آن دانشگاه باستانی یکی از کانونهای مهم پزشکی، فلسفه و الهیات در خاورمیانه بود.
با وجود مخالفت روحانیانِ زرتشتی، شاپور به او اجازهٔ تبلیغ داد. سپس مانی «شاپورگان» را نوشت و به شاه تقدیم کرد.
خاستگاه آیین مانی
سرچشمهٔ مانویت به میانرودان (بینالنهرین) بازمیگردد. پدرِ مانی «فاتک/پاتیک» – از نهاوند و ساکن مدائن – مردی پارسا و قانع و از «مندائیان/صابئین» فرقهٔ گنوسیِ «الخسائیه» بود.
مانی از سنت پدر اثر پذیرفت. به الهامی که از فرشتهٔ «توم/همزاد» میگرفت، از شراب و گوشت و آمیزش پرهیز میکرد. پس از سفر هند، باور به تناسخ نیز به اندیشهاش افزوده شد.
تعالیم و آموزههای مانوی
مانویت آمیزهای از زرتشتی، زروانی، میترایی، مسیحی، گنوسی، مندایی، بودایی و جایینی است. این آیینِ ریاضتگرا، تهذیب نفس و ترک خواهشهای نفسانی را راه پالایش روح میداند؛ ازهمینرو عناصر اساطیری، سنتی، آیینی و کلامیِ آن ادیان را به هم میدوزد و در جوامع گوناگون تند گسترش مییابد.
با این همه، رگوریشهٔ اصلیِ تعالیم به گنوس بازمیگردد؛ خودِ مانی نیز زمانی در میان آنان زیست. در ادامه سه محورِ بنیادین را مرور میکنیم:
جهانبینی مانوی
در این دستگاه، هستی بر دو قطب نور و ظلمت استوار است و سرانجام، نور سراسر جهان را فرا میگیرد.
بر پایهٔ برخی گزارشها، مانی جهان مادّی را ساختهٔ اهریمن و جهان معنوی را آفریدهٔ زروان (خدای روشنایی) میدانست؛ از همینرو ماده و روح پیوسته در ستیزاند. نجات انسان در گرو معرفت و خودآگاهی است؛ بندِ ماده چشمِ دل را میبندد، پس با شناخت رهایی حاصل میشود و روان به بهشت روشن بازمیگردد.
از نگاه مانوی، روح در قفسِ ماده است و همهٔ پدیدههای طبیعت شرارههایی از نور الهی دارند؛ با فرجام جهان، این ذرات از بند رها شده و به سرزمین روشنایی بازمیگردند. زروان، خدای بزرگ، در جهان مادی به پنج وجه جلوه میکند که عبارتاند از:
- عقل، فهم، هوش، اندیشه و تأمل.
وظیفهٔ انسان توجه به نور درون و رهیدن از تاریکیهای تن است؛ با پرهیز از بدیها، روحِ نورانی از زندانِ جسم آزاد میشود. این اندیشه در میان برهمنان نیز رایج است و احتمالاً مانی در تماس با هندوان بدان گراییده است.
احکام و آداب مانوی
در سنت مانی، دستورهای فراوانی آمده که نمونههایی از آن چنین است:
- دو گونه روزه رواج داشت: یا دو روز پیاپیِ کامل، یا از بامداد تا خورشیدفروشی – که با علائم نجومی تغییر میکرد.
- آزار جانوران، خاموش کردن یا آلودهکردن آتش، تخریب گیاهان و پلید کردن آب ناپسند بود.
- بهکارگیری کنیز و برده ممنوع بود.
- اصول نجاتبخش: ایمان به خدا و عظمتِ روشنایی او، قدرت، دانش و پاکی؛ دوستی، راستی، خرد، آشتی، حلم، مهربانی، خوشخویی، شادمانی، عفت و پاکدامنی.
- نیوشایان—با آسانگیری بیش از گزیدگان—از دروغ، زنا، بخل، بتپرستی، جادو، دزدی و قتل پرهیز میکردند و صدقه، نماز و روزه بهجا میآوردند.
- چهار نماز روزانه: دو نماز روز رو به خورشید و دو نماز شب رو به ماه.
- پیش از نماز، مسح واجب بود.
- نوعهای روزهٔ یادشده در بالا نیز معمول بود.
شایان ذکر است فرمانهای مانی برای «گزیدگان» و «نیوشایان» متفاوت بود که در همین نوشتار به آنها اشاره شد.
زندگیِ پس از مرگ
در مانویت، نظامِ پاداش و کیفرِ فقهی به شکل اسلامی مطرح نیست؛ اصل بر جدایی نور و ظلمت است و راهِ رسیدن به سرزمین روشنایی، پاک شدن از بدیهاست. فرشتهای از سوی هرمزدبغ جانِ مؤمنان را میستاند و نخست به بهشت نو و سپس به موطنِ جاودانهٔ نور (جایگاه زروان) میبرد. این مرتبه ویژهٔ برگزیدگانِ سختکوش است.
اما نیوشایانی که هنوز دلبستگیهایی زمینی دارند، پس از مرگ با فرشته و دیوی روبهرو میشوند؛ به فرشته پناه میبرند و نجات مییابند، ولی شایستگی ورود به بهشت نور را ندارند و باید با حلول در پیکری دیگر به دنیا بازگردند تا پاک شوند—همان «تناسخ» یا «سمسارا» که در این سنت رنجآور دانسته شده است.
باورها، افسانهها و خدایانِ مانوی
به خواست مانی، این دین در هر سرزمین با اسطورهها و باورهای بومی درمیآمیخت؛ ازاینرو نامها و روایتها در متون پارسی میانه با سریانی یا رومی و قبطی متفاوت است. افسانهٔ آفرینش نیز، متأثر از ثنویت زرتشتی روایت میشود.
نمونههایی از بنداستانهای مانوی چنین است:
دوران جدایی نور از تاریکی

در آغاز، هستی دوگانه بود: بالا سرشار از نور و نیکی، پایانناپذیر در سه سوی شمال و غرب و شرق؛ پایین جایی برای تاریکی و شر، بیانتها در جنوب و غرب و شرق.
جهان نور جایگاه زروان، پدر روشنایی بود. در ستیز میان اهورامزدا و اهریمن، نیروهای تاریکی دست بالا را یافتند و روشنایی در بندِ ماده افتاد؛ تا زمانی که روح در زندانِ تن باشد، این اسارت دوام دارد.
آفرینش نخستین و جنگ نور و بدی
نور و ظلمت، ازلی و پیشاآفرینشاند؛ نور سقوط میکند و در جسمانیت به بند میافتد. «هرمزدبغ» نماد روحِ ازلیِ اسیر و انسانِ گرفتارِ جهانِ مادّی است.
آفرینش دوم و کوشش برای رهایی هرمزدبغ
در روایت دوم، برای آزادسازی هرمزدبغ، ایزدانی به رهبری «مِهر» به قلمرو تاریکی میروند و او را میرهانند؛ بااینهمه پارههایی از نورِ «امهرسپندان» – فرزندان هرمزدبغ – در دیوان باقی میماند.
آفرینش سوم: پیدایش انسان و رهایی ذرات نور
در این گام، مأموریتِ رهانیدنِ ذرات نور ادامه مییابد؛ بخشی از نور به زمین فرو میچکد و جهان جسمانی را پدید میآورد؛ از همین رو جهان مادّی، افزون بر وجه اهریمنی، وجهی نورانی نیز دارد.
روایت پایانِ جهان
بر پایهٔ متون مانوی، تا فرجام جهان اسارتِ نور ادامه دارد؛ در پایان، با نبردِ نهاییِ نور و تاریکی، ذرات نور آزاد و از راه ستونی روشن به بهشتی نو برده میشوند.
هنر و ادبیاتِ مانوی
مانویان اهل قلم و هنر بودند. خودِ مانی نگارش دربارهٔ آیین را آغاز کرد و با اقتباس از الفبای تدمری «خط مانوی» را ساخت و آثارش را به پارسی میانه و سریانی نیز نوشت؛ بعدها شاگردان و دیگران آنها را به زبانهای دیگر برگرداندند.
در موسیقی، نگارگری و خوشنویسی توانا بودند. هنر تذهیبِ اسلامی از آرایههای مانوی الهام گرفته است. روایات میگوید مانی صنعتگر و هنرمند بود و پیروانش هنر را عبادت میدیدند و در پیِ آزادکردن نورِ محبوس در ماده بودند. میان سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶ میلادی، ده پردهٔ ابریشمیِ نگارین با ویژگیهای چینیِ مانوی کشف و به موزههای ژاپن و آمریکا راه یافت.
عرفان مانوی و اثر آن بر تصوف
بنمایهٔ مانویت، سلوک و تهذیب نفس است. مانی که در میانرودان و در کنار مندائیان و گنوسیان پرورده شد، نخست غسل و پاکیزگی تن را شرط عبادت میدانست و سپس به برتری پاکی روان حکم کرد؛ از «آب زنده» بهعنوان رمزی مینوی برای تطهیر روح سخن گفت. بهتدریج این اندیشه شکل گرفت که تطهیر، ثمرة معرفت و پاکدامنی و محبت است.
در این نگاه، زندگی نشانهٔ حضور عرفان است: انسان مرکبی از جسم و روح است و روحِ زنده در بندِ بدن؛ با بیدار نگهداشتن نورِ درون، روانِ پاک در مرگ به سرزمین روشنایی میرود.
از منظر این سلوک، دنیا سرای رنج است و آرزوی مؤمنان مانوی، کوچِ زودتر به قلمرو نور. برخی آیینهای ریاضتیِ مانوی—که در شریعت اسلامی جایی ندارند—بر چند قرن عرفان اسلامی اثر گذاشتند:
- گرسنگیهای درازآهنگ؛
- نمازها و روزههای طولانی؛
- پرهیز از کار؛
- دنیاگریزی؛
- تجرد و ترک ازدواج.
مانستان چه بود؟
«مانستان» اقامتگاه پیروان بود با پنج تالار؛ یکی از تالارها ویژهٔ روزهداران و نیایش آنان بود.
آیین بِما
در پایان ماه روزه، جشن «بِما» برگزار میشد؛ جایگاهی برای پیشوا خالی میگذاشتند و با در دست داشتن تصویر مانی به گناهان خود اعتراف میکردند.
زنان پارچهای سیاه بر سر میافکندند و با مردان دست میدادند. مشت گرهکرده نماد اتحاد و بوسه نشانهٔ همدلی بود.
آیین تدفین در مانویت
بر خلاف سنت زرتشتی، مانویان مردگان را برهنه به خاک میسپردند.
دستورهای مانی برای گزیدگان
گزیدگان باید به فرمانهایی چنین پایبند میبودند:
- راستگویی و پرهیز از دروغ؛
- خودداری از آزار و قتل؛
- پاکداشتن دهان و نخوردن گوشت؛
- تزکیهٔ نفس و عفت؛
- زیستِ قانعانه و بینیازی.
مراتب و طبقات دینی در مانویت
در مانویت، مراتب دینی چندگانه بود:
- «آموزگاران/فرستادگان» (هموزگان/فَریستگان) در رأس هرم – معمولاً دوازده تن؛
- «اُسقفان» (اِسپَسَگان/شمّاسان) در مرتبهٔ دوم – هفتادودو تن؛
- «کشیشان» (مِهِستگان/مانسالاران) – سیصدوشصت نفر، متولیِ مانستانها؛
- «گزیدگان/صدّیقان» (وِیزیدگان) – مروّجان آیین؛
- «نیوشایان/شنوندگان» (نَغوشاگان) – مخاطبان آموزهها؛ شاید ریشهٔ اصطلاح «سماع» از همینجا باشد.
میان این مراتب، گروههایی چون:
- «خروشخوانان/یزدامذان» (واعظان)؛
- دبیران/کاتبان؛
- نگارگران/نَبیگانگران (تذهیبکاران)؛
- «مِهرسرایان» (سرایندگان سرودهای آیینی)؛
- «آفرینسُرا» (رهبر همنوازان/همسرایان)؛
- «گِواهان/گَواگان» (شاهدان)؛
- نیوشایانِ کامل (نغوشاگانِ برگزیده)؛
نیز حضور داشتند.
آزمونی برای پیوستن به گزیدگان بود: نبرد با نفس، گرسنگی و روزهٔ طولانی، ترک پیشه برای کسب درآمد، تجرد و دوری از دلبستگیهای دنیوی؛ ناکامی در این آزمون، فرد را در ردهٔ شنوندگان نگاه میداشت.
راههای گسترش دینِ مانی
مانویت شاخهای از گنوسهای رازوَرز است و با فرهنگهای بومی آمیختنی. همین خصلت، گسترش آن را شتاب میداد.
مانی میگوید:
«دینی که من برگزیدم، به ده روی بر دیگر دینها برتری دارد… دینهای پیشین به شهری و زبانی محدود بود؛ دین من در هر شهر و همهٔ زبانها آشکار میشود و به سرزمینهای دور میرسد.»
این آیین تا اواخر سدهٔ سوم میلادی در ایران فراگیر شد و سپس به پیرامون دست گشاد.
روش مانویان چنین بود که پس از ورود به هر اقلیم، با حفظ ساختار ایزدان و اهریمنانِ خود، نامها را با اساطیر بومی درمیآمیختند تا احساس آشنایی پدید آید. از همین رو، اسطورههای آن از میراث ایرانی، هندی، بابِلی، مسیحیِ گنوسی و سامی تغذیه میکرد و نزد بوداییان، مسیحیان و زرتشتیان راه مییافت.
مانویت در اویغورستان
این دین نزدیک به هشتاد سال دین رسمی دولت اویغورستانِ چین بود.

مانویت در مصر
کانون اصلی پیروان در خوزستان و بابل بود، اما اندکاندک شرق و غرب ایران را درنوردید و به مصر هم رسید. تنوع زمینههای فرهنگیِ سرزمینها، پذیرش این آیین تلفیقی را تسهیل کرد.
مانویت و مسیحیت

در غرب، این آیین با مسیحیت درآمیخت و نام «عیسی» در شمار ایزدان مانوی نشست؛ ازاینرو تا مدتی غربیان مانویان را شاخهای از مسیحیت میپنداشتند.
مانی میخواست خود را از حواریون بنمایاند، اما کلیسای ارتدکس او را مرتد اعلام کرد. بااینحال، ردّ اندیشههای مانوی در برخی باورهای مسیحی دیده میشود. «فارقلیط»—در انجیل عنوان تسلّیدهنده و از القاب روحالقدس—لقبی بود که مانی برای خود بهکار میبرد.
تفاوتهای مانویت با مسیحیت
نمونههایی از اختلافها:
- عیسی خود را در ادامهٔ خط موسی میدانست؛ مانی به نبوت موسی باور نداشت.
- عیسی موحد بود؛ مانی با وجود پذیرش نبوت عیسی، به ثنویت (خدای خیر و خدای شر) پایبند بود.
- عیسی به رستاخیز باور داشت؛ مانی به تناسخ.
مانویت در خاورِ شرق
در نوشتههای مانوی آمده است که در ۸۰۳ میلادی، حاکم اویغور به تورفان رفت و سه داورِ مانوی را نزد روحانی ارشد در بمبئی فرستاد. اشعاری به پارسی میانه در تورفان یافتهاند که از اقبال مردم به این آیین خبر میدهد.
متونی به پارتی، پارسی میانه و سغدی نیز گویای فراگیری آن است. با گسترش بودیسم در اویغور، شماری از پرستشگاههای مانوی به صومعه تبدیل شد.
مانویت پس از فتوحات عرب
مانویان پس از ورود عربها «زندیق» نام گرفتند؛ واژهای که بعدها دامنهاش به «ملحدان»، «منطقیان»، «فیلسوفان» و «دهریان» هم کشید. آغازِ فروپاشی ساسانیان، آرامشی نسبی برایشان آورد و بسیاری به بابل بازگشتند، اما در دورهٔ عباسیان تحت فشار قرار گرفتند.
مانویت در ایتالیا و اسپانیا
مانویت بهواسطهٔ مهاجران شمال آفریقا به ایتالیا رسید و در جنوا، ناپل و رم طرفداران بسیار یافت. گزارشهایی از ۳۷۲ تا ۵۲۴ میلادی حضور آن را در رم نشان میدهد و سپس به اسپانیا نیز راه یافت.
شاخهها و اثرگذاریهای مانوی
برخی مورخان از فقدانِ انشعابهای فراوان سخن میگویند، اما تأثیر فکر مانی بر فرقههای متعدد مشهود است:
- دو شاخهٔ «دینآور» (بهآفرید) و «مهریه» از درون مانویت پدید شدند؛ گرچه در دورهٔ عباسی بسیاری از پیروان سرکوب شدند.
- اندیشهٔ مانی در جنبش «خرمدینان» نیز دیده میشود؛ نهضتی اجتماعی–مذهبی به رهبری «بابک خرمدین». برخی او را شاخهای از مزدک میدانند و برخی منشعب از مانویت.
- گروه «زِندیق/زِندیک» تا سالها در ایران میزیستند.
- «دیناوریها» پیش از «دیناوران بهآفریدی» در شرق ایران بودند و به رهبری «شاد اوهرمزدم» از پیروان بابل جدا شدند.
- در اروپا، «بوگومیلها» (دوستداران خدا) در سدهٔ دوازدهم در بلغارستان پراکنده بودند.
- «کاتارها» (پاکان) و «آلبیژها» در جنوب فرانسه تا همان سده پیروان بسیار داشتند.
- «پاتارینها» در بالکان و بوسنی، «پوبلیکانیها» در ایتالیا.
- «پولیسیانها» جنبشی دهقانی با رنگوبوی مانوی در ارمنستانِ سدهٔ هفتم بود که تا اوایل سدهٔ هجدهم دوام آورد و سپس با کوچ به اتریش از میان رفت.
- مسیحیان «نسطوری» در چین و ترکستان نیز زمانی زیر نفوذ رهبران مانوی بودند.
نوشتهها و آثارِ مانی
مهمترین کتابهایی که به قلم مانی آمده است:
- انجیلِ زنده/انجیلِ بزرگ؛
- اسرار؛
- غولان؛
- رسالهها و نامهها؛
- فراقماطیا؛
- اوراد و مزامیر؛
- گنج زندگان.
مانی این آثار را به «آرامی شرقی» نوشت و الهام آن را به فرشتهٔ وحیِ «توم/همزاد» نسبت میداد. متنِ آرامی در دست نیست، اما ترجمههای پراکنده در متون ایرانی باقی است.
شرحی کوتاه بر برخی کتابها:
اوینگلیونِ مانی
انجیل مانی در ایران به «اوینگلیونِ بزرگ/زنده» شناخته میشود؛ بر اساس خط سریانی ۲۲ بخش دارد و بنا بر نقل ابوریحان، هر فصل با یکی از حروف ابجد آغاز میشود. مقدمه و بخشی کوتاه از فصل یکمِ «چشم و گوش» به فارسی میانه منتشر شده است.
اسرار
نام این کتاب در فارسی نیامده، اما منابع چینی آن را در فارسی میانهٔ غربی «رازان» و ابنندیم «سِفرالاسرار» خوانده است.
غولان
ابنندیم آن را «سِفرالجَبابره» یاد میکند؛ در پهلوی «کَوان (kawan)/غولان» شناخته میشود.
نامهها و رسالهها
مکاتبات مانی با رهبران جوامع گوناگون.
فراقماطیا
بهمعنای «کار و پیشه»؛ در آن دستورهای دینی مانی آمده است.
اوراد و مزامیر
مجموعهٔ دعاهای منسوب به مانی.
ارژنگ
کتابِ مصوری از روایات آفرینشِ جهان و انسان.
گنجِ زندگان
در متنی سُغدی «سِمیتیها» آمده و به توصیف پلشتیِ روحِ آلوده میپردازد.
بازماندههای مانویان

مانویان در ثبت و نگارش کوشا بودند. به زبانهای روزِ خود نوشتند و امروز حدود هفتهزار سند از آنان در جهان شناسایی شده است؛ از جمله:
- کتاب «شاپورگان» در تورفان/مصرِ کنونی—به قلم مانی و تقدیمشده به شاهنشاه ساسانی؛
- «زبورِ مانی» به زبان قبطی مشتمل بر دعاها؛
- «ده ابریشمنگاره» با اثرپذیری مانوی در موزههای آمریکا و ژاپن.
افول کیش مانوی و فرجام مانی

کیش مانوی تا روزگار هرمز یکم پرپیرو بود؛ اما در زمان بهرام یکم، با تحریک «کرتیر/کردیر» موبد بلندپایهٔ زرتشتی، حکم به دارآویختنِ مانی در سال ۲۷۴ میلادی صادر شد.
از آن پس، امنیت از پیروان گرفته شد و بسیاری به چین و روم، قلمروهای دیگرِ ساسانی، کوچ کردند.
آرامگاهِ مانی کجاست؟
محتملترین نشانیِ مدفنِ مانی، تیسفون است (خرابههایش امروز در عراق). اما قطعیتی در کار نیست: برخی منابع جندیشاپور، شوش، آرامگاه دانیال و حتی چین را یاد کردهاند. آنقدر روشن هست که او در زندان ساسانیان جان داد—خواه به دار آویخته، خواه به مرگ طبیعی.
چرا شناختِ ادیان و فرهنگهای کهن مهم است؟
آشنایی با آیینهای باستانی، مسیرِ تکامل اندیشهٔ بشر و چگونگی گسترش باورهای دینی در جوامع کهن را روشن میکند و به فهمِ امروزمان کمک میرساند. «دستی بر ایران» در کنار پرداختن به گردشگری میراث فرهنگی، معرفی میراث ناملموس ایران—از جمله ادیان ایرانی—را نیز پی میگیرد.
پرسشهای پرتکرار دربارهٔ مانویت
اینجا به چند پرسش دربارهٔ موضوع این متن پاسخ دادهایم. در دیدگاههای همین پست نیز سؤالهای دیگر شما بررسی و در زمانی کوتاه پاسخ داده میشود.
آیین مانوی در زمان کدام پادشاه در ایران آغاز شد؟
مانی در عهد شاپورِ نخستِ ساسانی با ادعای پیامبری، مانویت را معرفی کرد.
کتاب دینیِ مانی چه نام داشت؟
مانی آثار متعددی نوشت: انجیلِ زنده/بزرگ، اسرار، غولان، رسالهها و نامهها، فراقماطیا، اوراد و مزامیر، گنجِ زندگان و شاپورگان.
از مرگ مانی چه میدانیم؟
در زمان بهرام یکم ساسانی، به تحریک «کرتیر/کردیر» موبد زرتشتی، به زندان افتاد و حکمِ دار دربارهاش جاری شد.
مانویانِ ایران چه کسانی بودند؟
پیروان مانی در عهد ساسانی فزونی گرفتند. پس از آن نیز مدتی آزادانه زیستند تا در دورهٔ عباسیان با محدودیت روبهرو شدند.
امروز مانویان کجا زندگی میکنند؟
در سال ۱۴۰۳ خورشیدی نیز گروهی از پیروان مانویت در نواحی جنوبی چین حضور دارند.
نماز در مانویت چگونه بود؟
چهار نماز داشتند: دو نماز روزانه رو به خورشید و دو نماز شبانه رو به ماه.



